تجسم معنوی میهن ، برای اهل اندیشه و قلم همواره آمیخته بوده است با عاشقانه ترین کلمات که نشان از عظمت آن دارد . ارد بزرگ می گوید : میهن پرستی و آزادیخواهی کلید درمان بسیاری از ناراستی هاست . و از این روی شعری از زنده یاد حمید مصدق تقدیم می دارم با نام : فدای میهنم
تا تو گسستهای ز من، تاب نمانده در تنم
کیست به یاد چشم تو، مست؟
منم، منم، منم!
دور از آن نگاه تو، وز رخ همچو ماه تو
روز در آه و زاریام،
شب به فغان و شیونم
ای که به غربت این زمان
باده کشی عیان، عیان
خون دل است در وطن، جای شراب خوردنم.
دل ز وطن بریدهای، راه سفر گزیدهای
نیست مرا دلی چو تو،
دل نبوَد از آهنم.
گرچه در آب و آتشم،
سوزم و گریم و خوشم
گر بوَدم هزارجان، جمله فدای میهنم.
چند تو خوانیام که: «ها!
خانه رها کن و بیا!»
نیست وطن لباس تن، تا که ز خویش برکَنم.
غرب، وطن نمیشود، خانة من نمیشود
شرقِ کهن نمیشود، خانه چرا دگر کنم؟
مهر وطن سرشت من، دوزخ آن بهشت من
روز و شبان و دم به دم، دم ز وطن، وطن زنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.